• چهارشنبه 16 آبان 03

 سید پوریا هاشمی

شعر روضه دروازه شام -( رسيده تا دم دروازه با دو چشم ترش )

4024
4

رسيده تا دم دروازه با دو چشم ترش
كشيد تير ، تنش ،معجرش ،سرش ،كمرش
مواظب است كه دستي به دختران نخورد
مواظب است نگيرد به چوب نيزه پرش
خجالت از سر بر نيزه برادر داشت
كه در مقابل باران سنگ شد سپرش
اسير بود و شبيه اسيرها ميرفت
گرفته بود دو دست كبود را به سرش
طبيعي است كه با زور نيزه ها برود
طبيعي است شود شمر و زجر همسفرش
چرا كه نيست علي اكبرش عنان گيرش
چرا كه نيست دگر در كنار او قمرش
همين كه اول بازار رفت زينب ديد
گرفته دسته اوباش شام دور و برش
خدا بخير كند آتش و كف و طعنه
محله هاي يهودي و كينه پدرش ...

شاعر : سید پوریا هاشمی

  • شنبه
  • 9
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:7
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران