فهم هرکس که رسیده خاکسار زینب است
قلب ما گر درد دارد بی قرار زینب است
چشم ما از خود ندارد اشک؛ زهرا لطف کرد
مثل چشمه، چشم شیعه اشکبار زینب است
ظاهرا کرب و بلا باشد خزان عمر او
در حقیقت روز عاشورا بهار زینب است
راه را تا کربلا نه تا خدا هموار کرد
این که ما در راه باشیم انتظار زینب است
ما رأیت گفته است الا الحسین کِی دیده است
روی خونین حسین آئینه دار زینب است
آمدن در قتلگاه و بوسه بر حنجر زدن
گفتن ذکر تقبّل افتخار زینب است
هرکه میگوید ندارد معجری باور نکن
نور هجده سر حجاب باوقار زینب است
صورت او شد کبود آبرویش مال ماست
هرچه داریم امنیت از اعتبار زینب است
مشکل امر فرج با دست او وا میشود
بر خود مهدی قسم این کار کار زینب است
شاعر : جواد حیدری
- دوشنبه
- 11
- آذر
- 1392
- ساعت
- 6:40
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
جواد حیدری
ارسال دیدگاه