عدو خودسرانه مرا میزند
ببین از کجا تا کجا میزند
مرا با تمامیِّ نیروی خود
به یاد تو و مرتضی میزند
به جای نوازش یتیم تو را
جدا از دو چشم شما میزند
نگفتا کسی که یتیم است این
چرا یک نَفس، یک صدا میزند
فقط عمه میگفت: نامحرمان
بگیرید او را چرا میزند
تو از روی نیزه نظاره مکن
که او پهلویم را به پا میزند
بیا گوشهی این خرابه ببین
که او بعد من، عمه را میزند
پدر، از روی نیزه چشمت بگیر
عدو خودسرانه مرا میزند
شاعر : رضا باقریان
- چهارشنبه
- 13
- آذر
- 1392
- ساعت
- 16:24
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
رضا باقریان
ارسال دیدگاه