سوزد از زهر ز پا، تا به سَرم یا زهرا
آب شد از اثر آن جگرم یا زهرا
هیچ کس نیست بیاید به کنارم مادر
تو بنه بر سر زانو، سَرم یا زهرا
تا بیاید پسرم بر سر بالین پدر
دیده دارم به در و منتظرم یا زهرا
ای که در آتش بیداد، رخ ماهت سوخت
نظری کن به دل شعله ورم یا زهرا
مرغ عشق تو عمو، از نفس افتاده شدم
میخ در کنج قفس، بال و پرم یا زهرا
دیده ام تار و دلم شعله ور از زهر، ولی
هر دم آید رخ تو در نظرم یا زهرا
قاتل من به غم بی کسی ام میخندد
او کُنَد شادی و من پشت درم یا زهرا
نفسم در قفس سینه شده زندانی
جان به لب آمده و محتضرم یا زهرا
- دوشنبه
- 18
- آذر
- 1392
- ساعت
- 7:56
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه