• دوشنبه 3 دی 03

 حسن لطفی

شعر شهادت امام حسن(ع) -( زهر آتش شد و بر زخم دلی مضطر خورد )

1812
3

زهر آتش شد و بر زخم دلی مضطر خورد
جگری سوخته را تا نفس آخر خورد
زهر سوزاند ولی بر جگرم هیچ نبود
آه از آن زخم كه بر سینه ی پیغمبر خورد
زهر سوزاند ولی قاتلم عمریست حسین
پنجه ای بود كه بر برگ گل پرپر خورد
او مرا پشت سر چادر خود پنهان كرد
تا نبینم چه بر آن چهره ی نیلوفر خورد
ایستادم به روی پنجه ی پایم اما
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
مادرم خورد زمین گرد و غباری برخاست
دست من بود كه با ناله ی او بر سر خورد

 

شاعر : حسن لطفی

  • سه شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 5:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران