• سه شنبه 4 دی 03


شعر مرثیه امام حسین(ع) -( دست و پا مي زدي اما پر تو دستش بود )

1754
1

دست و پا مي زدي اما پر تو دستش بود
واي من حنجر تو،حنجر تو دستش بود
مصحف پاك خدايي كه در اين گودالت
هر كسي برگه اي از دفتر تو دستش بود
ز عصا و سپر و تير بگير تا نيزه
هر كه آنجا بود دور و بر تو دستش بود
در حرم دفن شد اما به دو چشمم ديدم
حرمله رأس علي اصغر تو دستش بود
كوچه شام به چشمم نفري را ديدم
كفن بافته مادر تو دستش بود
نيزه داري كه به روي ني او رأست بود
به خداوند كه انگشتر تو دستش بود
خولي بر اسب سوار است و يك خورجيني
كه بينداخته در آن سر تو دستش بود

شاعر : یاسین قاسمی

  • پنج شنبه
  • 21
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 7:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران