وقتی که صبر، خون خدا را طواف کرد
چون لشکری برابر دشمن مصاف کرد
با ذوالفقار خطبه به میدان جنگ رفت
تیغی که مرتضی دم مرگش غلاف کرد
هر چند داغ غنچه و سرو و صنوبران
آن سینۀ شقایقی اش را طواف کرد
هرگز کسی ندید که بانو فقط دمی
با اشک و سوز و شکوه و آه ائتلاف کرد
هرگز کسی ندید که بانو فقط شبی
تیغ بلند نافله اش را غلاف کرد
از ریشه کاخ ظلم و ستم را خراب کرد
در گوشۀ خرابه اگر اعتکاف کرد
وقتی رساند بار امانت به مقصدش
یعنی نهال قد خم دین را که صاف کرد
سیمرغ شهرت دل پر صبر و طاقتش
پرواز کرد و عزم فراسوی قاف کرد
از کوه استقامت او طور شد خجل
مریم، مسیح را به خریدش کلاف کرد
وقتی که سرخ گشت ز خون محملش، خدا
بر بی نظیر بودن او اعتراف کرد
شاعر : ابراهیم کریمی
- یکشنبه
- 24
- آذر
- 1392
- ساعت
- 15:3
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
ابراهیم کریمی
ارسال دیدگاه