روی دیوار قبر من با گِل،بنویسید السلام و علی
حَجَةٌ الاغنیاءِ و الفقرا، انت فی قلبنا امام رضا
بنویسید عاشقش بوده، در خیالش ضریح می دیده
صحن ها را مرور می کرده، هر شب از شوقِ وصل تا فردا
صورتم را به سمت قبله ولی، متمایل به چپ...فقط لطفا
بگذارید روی سینه ی من، تربتِ اصل مشهدُ الاعلی
من که مشهد نرفته ام یعنی، رفته ام دل به دوست نسپردم
بعد مرگم برای تشییعم، ببریدم زیارتِ آقا
رفته روح از تنم ولی حالا، من هم اذنِ دخول میخوانم
متعجب نباش عطر حرم مرده را زنده میکند حتی
پای این شعر زار زار گریست،مادرم در هوای مرقد تو
پدرم بغض کرده کافی نیست؟ بطلب جان مادرت ما را
قدرِ یک بوسه روی گنبد او، دوست دارم کبوترش باشم
کاش روحم به خانه اش بپرد، قدر یک لحظه در حریم رضا...
شاعر : مرتضی حیدری
- دوشنبه
- 16
- دی
- 1392
- ساعت
- 12:20
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
مرتضی حیدری
ارسال دیدگاه