خورشید چشم های تو کتمان نمی شود
این قدر آفتاب که پنهان نمی شود
در ماورای مشکل "حالا نیامدن"
انگار حکمتی ست که آسان نمی شود
مویت و انتظار به تکرار خورده اند
صدها گره که چاره به دندان نمی شود
دردی که در کشاکش دوری کشیده ام
قطعا نصیب گرگ بیابان نمی شود
چندی ست گریه می کنم و خیس و خسته از -
اوضاع این سری که به سامان نمی شود
فریاد کشوری شده ام در گلو، بیا!
نه، با دعای گربه که باران نمی شود
برگرد مهربان که ستون های سینه ام
یارای حجم این همه تاوان نمی شود
شاعر : میر حسین نونچی
- سه شنبه
- 24
- دی
- 1392
- ساعت
- 7:6
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
میر حسین نونچی
ارسال دیدگاه