كاش می آمدی و با تو جهان گل می كرد
از گلستان رُخت گلشنِ جان گل می كرد
مي شكفت از قدمت خنده به لب های زمین
با تماشای حضورِ تو زمان گل می كرد
از شمیم نفست، باغ، معطّر می شد
چهره ات در دل وِ چشم نگران گل می كرد
هيچ دل نيست كه سودایی دیدار تو نیست
كاش با آمدنت دامن جان گل می كرد
تو بهار، چمنی وقت شكوفايی گل
كاش با آمدنت خواب خزان گل می كرد
سبزه با عشق تو در دشت و چمن می روييد
لاله با مهر تو پنهان و عيان گل می كرد
مي گذشتی اگر از دشت، بـه همراه نسيم
خاک، با ديدن تو رقص كنان گل می كرد
جای جنگ و جدل و دشمنی و خون ريزی
عشق، در باغ تمنّای جهان گل می كرد
مهر افسرد، وفا سوخت، محبّت پژمرد
كاش اين دشت، كران تا به كران گل می كرد
باز گرد ای گل پنهان شده در متن بهار
كاش می آمدی و با تو جهان گل می كرد
شاعر : محمد روحانی
- چهارشنبه
- 25
- دی
- 1392
- ساعت
- 7:51
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد روحانی
ارسال دیدگاه