• جمعه 2 آذر 03


شعر وفات و مدح حضرت معصومه(س) -( گام در جاده‌ی خطر بگذاشت )

2771
1

 در پی دیدن مسافر خود
گام در جاده‌ی خطر بگذاشت
هر قدم با نوای یا محبوب
در دل جاده‌ها اثر بگذاشت
شمع جانش در آتش هجران
همچنان قطره‌قطره می‌شد آب
آری از شرم روی پر نورش
بود خورشید در میان حجاب
تا قدم روی چشم قم بگذاشت
اشک‌ها زیر پاش لغزیدند
دسته گل‌ها به پای قافله‌اش
مست و خنیاگرانه رقصیدند
اشك و شور و سلام و عود و گلاب
چشم‌ها خیره بر كجاوه‌ی او
می‌وزید از نگاه بیمارش
عطر جانبخش ضامن آهو
نور او با نگاه مردم شهر
نقل آیینه و تبسم بود
بین گل‌ها و شور و هلهله‌ها
هودج آسمانی‌اش گم بود
مثل زهرا قدش خمیده شد و
عزمی از كوه پر توان‌تر داشت
از نفس‌هاش سوز جاری بود
عمرش آهنگ رو به آخر داشت
این مكان قم؟ مدینه؟ آه كجاست؟
بانویی اینچنین شده بی‌تاب
ناله‌هایی ز جنس شوق سفر
بانویی خسته گوشه‌ی محراب
 بر خلاف مدینه‌ای بانو!
شهر، با گریه‌ی تو می‌گریید
یكسره آه می‌شد و آتش
شهر تا ناله‌ی تو را می‌دید
شهر مبهوت بی‌قراری او
لحظه‌ها در تب زمان گم بود
بیت‌های مصیبتش پیدا
واژه در ذهن شاعران گم بود
هر غروب، آسمان دلش می سوخت
در تب ناله‌های جانسوزش
در دل درد و داغ‌ها كم‌كم
غصه شد قصه‌ی شب و روزش
لحظه‌ای در خودش نمی‌گنجید
در قم اما دلش خراسان بود
ماه تابان این دیار افسوس
پشت ابری ز آه پنهان بود
روز تلخ وداع با این ماه
عاقبت سر رسید، دل‌ها سوخت
بلبل از داغ لاله كنج قفس
در خودش عاشقانه تنها سوخت
 

شاعر : سید محمد بابا میری

  • دوشنبه
  • 7
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 6:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران