باران ذکر مرثیه از سر شروع شد
ذکر عزیز حضرت مادر شروع شد
یک چله از شروع غم عرشیان گذشت
باز التهاب قلب پیمبر شروع شد
وقتی رسید نوبت صبر و قرار دل
آنجا دوباره روضه ی خواهر شروع شد
واعظ توان خواندن مقتل نداشت و
«مداحی از کناره ی منبر شروع» شد
وقتی که دید صورت سرخ رقیه را
بی اختیار روضه ی مادر شروع شد
در کوچه های سینه زنی ذکر یاحسین
بعد از حدیث واقعه در شروع شد
می خواند روضه خوان غم بانوی عالمین
مرثیه های لاله ی پرپر شروع شد...
«این شورشی که در همه خلق عالم است»
از عمق چاه فاتح خیبر شروع شد
در آن میان صدای غریب عروسکی
می گفت: آه... روضه ی دختر شروع شد
آمد صدای گریه ی نوزاد شیرخوار
گویا عزای حنجر اصغر شروع شد
به به ببین چه قد بلند و کشیده ای
آری نوای نوحه ی اکبر شروع شد
...
ای وای من قلم به خدا مانده از نفس
باران ذکر مرثیه از سر شروع شد
به رسم امانت: این شعر رو بعد از خوندن شعر آقای محسن ناصحی (صاحب وبلاگ "کاش آن اشاره هات...") و با الهام از آن نوشتم.
ضمنا شب و روز اربعین اگر هوای دلتان بارانی شد، یادی هم از بیابان کنید.
یاعلی
محمد جواد خراشادی زاده
http://harf-e-del.blogfa.com
- پنج شنبه
- 22
- دی
- 1390
- ساعت
- 12:25
- نوشته شده توسط
- حرف دل
شانا صبا
خواستم از سروده تون تشکر کنم و بگم من ازش استفاده کردم راضی باشین و حلال کنین .
متاسفانه اسم شریفتون رو نمی دونستم علامت سئوال " ؟ " گذاشتم .
التماس دعا شنبه 24 دی 1390ساعت : 15:01