• دوشنبه 3 دی 03


نفرین حضرت زهرا (س)

1361
1

مجلس چهارم
نفرین حضرت زهرا (س)
          بیا تا حسرت تو... ( سبک:‌خدایا عاشقان را...)
دو چشم تو شرار غربت و درد، یابن زهرا
به جان مادرت این جمعه برگرد، یابن زهرا
بیا تا حسرت تو
        نماند در دل من
بیا و حل نما تو
        تمام مشکل من
همه انس و جان، اسیر توأند، اسیر خال رویت
بگو نازنین، کجایی کجا، کنم من جستجویت
***
سر راهت نشستم تا بیایی، یابن زهرا
بیا پایان بده بر این جدایی، یابن زهرا
الا ای صاحب عصر
        بیا از پشت ابرا
میان کوچه ها تو
        به استمداد زهرا
که در پشت در، به خون جگر، صدایت کرد مولا
پس از سالیان، ز غم کن رها، تو مهدی مادرت را
اللهم ارنی الطلعه الرشیده و الغره الحمیده ...
خدایا توفیق زیارت صاحب عصر و الزمان رو امشب به جمع ما عطا فرما. خدا اگر توی این ایام و توی این روضه ها توفیق دیدن صورت دل آرای مهدی فاطمه نصیب ما نشه پس کی  نصیب ما می شه.
امشب شبیه که جن و انس همه روضه خون و نوحه خون فاطمه هستن. امشب شب روضه ی زهراست. امشب شبیه که اگر نفرین می کرد فاطمه همه ی ارض و سما کن فیکون می شد.
نفرین حضرت زهرا (س)
امام صادق (ع) فرمود : وقتی علی (ع) را از خانه اش بیرون آوردند ، تمام بانوان بنی هاشم از خانه ها بیرون آمدند تا نزدیک قبر رسول خدا رفتند .حضرت فاطمه ی زهرا صدا زد : پسر عمویم را آزاد کنید ، قسم به خداوندی که محمد (ص) را به حق مبعوث نمود، اگر او را رها نکنید ، مویم را پریشان ، و پیراهن پیامبر (ص) را بر سر می افکنم و در درگاه خدا ناله می کنم ، ناقه ی صالح پیغمبر در پیش گاه خدا ، گرامی تر از فرزندان من نیست .
سلمان می گوید: نزدیک فاطمه (س) بودم ، سوگند به خدا دیدم که پایه ی دیوارهای مسجد رسول خدا (ص) از زمین جدا و گشوده می شود ، که اگر مردی خواسته باشد می تواند از زیر آن عبور نماید. نزدیک رفتم و عرض کردم : ای بانوی بزرگوار وای سرور من ! خداوند پدرت را مایه ی رحمت جهان قرار داد ، شما سبب عذاب مردم نشوید . فاطمه (س) به خانه-ی خود مراجعت نمود و شکاف مسجد به هم پیوست ، به طوری که غبار از پایه ی مسجد برخاست و در بینی ما رفت . اینجا دست های امیرالمؤمنین رو بستند تا برای بیعت ببرند خانم حضرت زهرا می خواست نفرین کنه؛ اما کربلا ؛ اون زمانی که شمر ملعون روی سینه ی ابی عبدالله نشسته بود راوی می گه دیدم یه صدایی میاد هی می گه: غریب مادر حسین...
مسجد
آتشی در جگر خود یله دارم فضه!
باز از شهر مدینه گله دارم فضه!

یاس در آتش و آن یار تحمل کرده است
داغِ عشق است که بر پیرهنم گل کرده است

خصم می خواست که در کوی علی ننشینم
پهلو آزرد که پهلوی علی ننشینم

با همین زخم جگر سوز برون خواهم زد
معرکه غرق جنون است ، به خون خواهم زد

آه ، برخیز کنون رزم به پا باید کرد
بند از دست علی ، فضه ! وا باید کرد

گرچه سرگرم جنون است سرا پا دشمن
صادقانه سخنی هست مرا با دشمن

دست از پشت ببندید شب و شیطان را
شاد سازید دلِ هند و ابوسفیان را

جگر حمزه از این قوم شکافی خورده است
پس عجب نیست که بازوم غلافی خورده است

شادمانید از این کرده ی خود ، می دانم
آخر این بود تلافیِ اُحد ، می دانم

عبد اسلام همان است که سلمان باشد
نه که در پشت درِ مکّه مسلمان باشد

چند بر این پُل فرسوده قدم بگذارید؟
یا در این راهِ نفرموده قدم بگذارید؟

پَرِ جبریل امین شعله ی سرکش دارد
بوسه گاهِ نبی اکنون گُلِ آتش دارد

سپرِ ناله به همراه دلم دارم من
ذوالفقاری به کف از آهِ دلم دارم من

جان متاعی است به بازار حق ارزان بدهم
بگذارید که در راه علی جان بدهم

بشکنید آه مرا دست ، علی را مبرید
ای ز عصیان همه سر مست ، علی را مبرید

تا کنون آیینه ی صبر پیمبر باشم
وای اگر رو به سوی قبر پیمبر باشم!

وای اگر صفحه ی پیشانی ، پرِچین بکنم
ایها الناس بترسید که نفرین بکنم!

این سپاسی است که از دستِ دعا باید کرد
قنفذ این ناله ی زهراست حیا باید کرد

«جواد محمد زمانی»
******
نوحه
بی پر و باله، می باره از نگاهش شیون و ناله
با هر لبخند می ریزه از لباش لاله- غریبونه
این روزا که شهر بوی غربت و بی کسی گرفته
آسمون چشماشو ابر دلواپسی گرفته
آسمونیه، نگاهش بیکرون مهربونیه
کبوده اما پلکاش ارغونیه – پریشونه
رنگ آسمون نگاش به غیر از شفق نداره
دست نیمه جونش برای شونه رمق نداره
« یوسف رحیمی»

www.emam8.com دانلود سبک

  • جمعه
  • 25
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 18:29
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران