مجلس ششم:
ریسمان به گردن علی انداختن
خوش آن صبح وصالی که هجران به سر آید
خوش آن جمعه که بر من ز مهدی خبر آید
بگویید و بگردید به دریا و به صحرا
کجایی گل زهرا کجایی گل زهرا
خوش آن لحظه ی شیرین که روی تو ببینم
سر راه تو همچون گدایان بنشینم
ببوسم رهت را؛ ببینم رخت را
کجایی گل زهرا کجایی گل زهرا
خوش آن لحظه که آریم به سوی تو نیازی
همه پشت سر تو بخوانیم نمازی
بَرد نغمه ی حمدت، به هر آیه دل ما
کجایی گل زهرا کجایی گل زهرا
به پای گل نرگس بریزید گل یاس
بخوانید حضورش همه روضه ی عباس
بگویید بگویید ز بی دستی سقا
کجایی گل زهرا کجایی گل زهرا
خوش آن لحظه ی شیرین که در کعبه در آیی
چو پیغمبر اکرم کنار حجر آیی
شود دیده ی حجّاج همه گرم تماشا
کجایی گل زهرا کجایی گل زهرا
همه منتظر هستیم که آیی به مدینه
کنی یاد کنی یاد ز مسمار و ز سینه
ز سوز تو مدینه، شود محشر کبری
کجایی گل زهرا کجایی گل زهرا
خوش آن لحظه که آیی سر قبر پیمبر
سر قبر پیمبر شوی زائر مادر
شود تربت زهرا ز دیدار تو پیدا
کجایی گل زهرا کجایی گل زهرا
« حاج غلامرضا سازگار»
آقا جان یا صاحب الزمان امشب دلم خیلی برای شما تنگ شده، مدام با خودم زمزمه می کنم:
کجایی گل زهرا کجایی گل زهرا
کجایی آقا جانم یابن الحسن ، نمی دونم کجا منزل گرفتی، آقا نمی دونم باید کجا سراغ شما رو باید بگیرم، از کی باید سراغ شما رو بگیرم ، امشب روضه ی سختیه ، روضه روضه ی ریسمان انداختن به گردن امیر المؤمنینه، اونم امیر المؤمنینی که با یک دست در قلعه ی خیبر رو که ۴۰ مرد جنگی حملش می کردند، بلند کرد، پیغمبر چی به علی گفته بود توی اون لحظات آخر که هی امیر المؤمنین چهره اش غضبناک می شد و می گفت: بازم باید صبر کنم، پیغمبر می گفت : علی جان بازم باید صبر پیشه کنی...
بعد از شکستن پهلوی فاطمه (س) ریسمان به گردن علی انداختند :
بعد از جنایت بین در و دیوار ، قنفذ ملعون با همراهانش در حالیکه صدای ناله ی پاره ی تن رسول ا... (ص) بلند بود بدون اجازه به خانه ی امیر المومنین (ع) هجوم بردند طوری که عده ی زیادی به سر علی (ع) ریختند و مانع از این شدند تا امیر المومنین (ع) سراغ شمشیر برود .
عده ای به دستور خلیفه دوم شمشیر ها رابه دست گرفته و به آن حضرت حمله ور شده ، علی (ع) را مظلومانه به صورتی که ریسمانی برگردن ایشان انداخته و بنابر نقلی نیز دستان حضرتش را هم بسته بودند به طرف مسجد می کشیدند .
اگر اون روز ریسمان به گردن علی نمی انداختند، دیگه کسی جرأت نمی کرد کربلا ریسمان به گردن زین العابدین بیندازه. یا زهرا شما این جا نتونستی تحمل کنی دشمن ریسمان به گردن علی بیندازه دنبال علی دویدی دلا بسوز به حال زینب موقعی که دید زمین و آسمان تیره و تار شد و انگار زمین لرزه داره میاد، رفت خیمه امام سجاد؛ گفت: پسر برادرم بگو چه اتفاقی افتاده؛ امام سجاد فرمود: عمه جان پرده ی خیمه رو کنار بزن؛ زینب سلام الله علیها پرده ی خیمه رو کنار زد ، دید سر داداش حسین به روی نیزه ها...
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب...
من دخت رسول الله و زهرای بتولم
بیداد اجانب دگر از جان بری ام کرد
ای زینب من ، غربت و مظلومی بابت
وادار به یاری و حمایت گری ام کرد
من با همه خونی دلی از پا ننشستم
امّا به خدا غربت او بستری ام کرد
بیداد ، نمک حق مرا بر دگران داد
دلسوخته تر از غم این داوری ام کرد
مشتاقِ نوازش تو و این دست شکسته
محروم از این فیض نوازش گری ام کرد
(مرحوم قاسم ملکی)
******
ادای حق نمک ( نوحه )
آتش جهل زمانه
می کشد از در زبانه
دود فتنه می کشد سر
از در و دیوار خانه
زیر دست و پای دشمن، دست و پا گم کرده زهرا
دست طفلان گشته کوتاه، هم ز مادر هم ز بابا
وا غریبا وا غریبا
آسمانی ها بدیدند
فاطمه نقش زمین شد
تا رها با تازیانه
از کَفَش حبل المتین شد
شعله ی آتش ز یک سو، یک طرف سیل تهاجم
مادر و شش ماهه کودک، زیر دست و پای مردم
وا غریبا وا غریبا
در مدینه کار فتنه
ای خدا بالا گرفته
خیل دشمن تا به مسجد
راه زهرا را گرفته
باغ می سوزد در آتش، باغبان با دست بسته
در حریم آل طاها، حرمت عترت شکسته
وا غریبا وا غریبا
بر سر خوان ولایت
خوش ادا حق نمک شد
حق ذی القربی ادا با
سیلی و غصب فدک شد
بس که دلجویی به گرمی، از مصیبت دیدگان شد
گرمی بزم پیمبر، داغ زهرای جوان شد
وا غریبا وا غریبا « محمد موحدیان»
******
بر چهره شکوهِ آسمانی داری
یک پنجره باغ ارغوانی داری
ای رزم تو بین کوچه و در پسِ در
برسینه مدال قهرمانی داری
« جواد محمد زمانی»
- جمعه
- 25
- بهمن
- 1392
- ساعت
- 18:45
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه