• دوشنبه 3 دی 03


شام غریبان حضرت زهرا

1965

مجلس شانزدهم:
شام غریبان حضرت زهرا

امروز كه آيينه، جوابش سنگ است
در ذهن زمانه ، عاشقي هم ننگ است
هر كس كه نداند، تو خودت مي داني
آقا به خدا، دلم برايت تنگ است
آقا جان یابن الحسن امشب خیلی دل من برای شما تنگ شده! امشب شب غربت خاندان پیامبره، امشب شب غریبی علی و اولاد علیه، مگه می شه دختر پیمبر و تشییع جنازه مخفیانه تو دل شب! نمی دونم این مردم مدینه چه کار با حضرت زهرا کرده بودند که به علی وصیت کرده بود: علی جان منو شبونه غسل بده، شبونه کفن کن و شبونه به خاک بسپار.
یا صاحب الزمان! معذرت می خوام از شما ولی امشب باید روضه ی شام غریبان رو بخونم:
غسل دهنده ی فاطمه (س)
معقل ابن عمر می گوید: به حضرت صادق (ع) . عرض کردم : چه کسی فاطمه (ع) را غسل داد : فرمود امیر المؤمنین من از فرمایش حضرت دلم گرفت : حضرت فرمود : گویا از شنیدن این جمله دلگیر شدی؟
عرض کردم : آری چنین شدم . فرمود : دیگر نشو ! او صدیقه است و جز صدیقه نباید کسی او را غسل دهد . مگر نمی دانی که مریم (س) را کسی جز عیسی (ع) غسل نداد  ؟
***
تکفین و تدفین فاطمه (س)
(پس از وفات فاطمه (س) . ) چون شب در آمد ، حضرت علی (ع) او غسل داد و در تابوت گذاشت و امام حسن را فرمود : که ابوذر را طلب کن ، چون ابوذر حاضر شد ، جنازه را برداشتند و به سوی بقیع بردند و بر آن نماز کردند . چون حضرت امیر (ع) از نماز فارغ شد ، دو رکعت نماز به جای آورد و دستهای خود را به سوی آسمان بلند کرد و گفت : خداوندا این دختر پیغمبر توست ، فاطمه . پس بیرون بر او را از ظلمتها به سوی نور و از شدتها به سوی شادی و سرور . پس زمین روشن شد به قدر یک میل در یک میل .
چون خواستند آن حضرت را دفن کنند ، ندا رسید از بقعه ای از بقعه های بقیع که به سوی من بیائید که تربت او را از من برداشته اند  چون حضرت نظر کرد ، قبر کنده ای دید ، پس جنازه ی آن حضرت را نزد آن قبر گذاشتند .
حضرت امیر المؤمنین از کنار قبر ندا کرد : ای زمین ! امانت خود را که دختر رسول خداست به تو سپردم ، پس از زمین صدایی آمد که : یا علی من مهربان ترم به او از تو ، برگرد و آزرده مباش .
چون حضرت خواست برگردد ، قبر پر شد و با زمین هموار و ناپدید شد ، ودیگر ندانستند که در کجاست تا روز قیامت.
دفن ستاره
درخت زندگی بی شاخ و برگ است
به روی شانه ام تابوت مرگ است
نفس در سینه تنگی می کند باز
دلم مرثیه می خواند ار آغاز
به دل جز داغ آن یار جوان نیست
برای راه رفتن هم توان نیست
نمی دانم پس از دفن ستاره
به خانه باز می گردم دوباره؟!
تو ای سلمان مسلمانی نشان ده
ابوذر سخت ایمانی نشان ده
کمی اندوه مولا را بگیرید
سر تابوت زهرا را بگیرید
چگونه صبر بر من چیره باشد
که ماهم بین خاک تیره باشد
غمش در دل نهان کردن چه سخت است
گُلی در گِ نهان کردن چه سخت است
مگر آن که پدر گوید که هستم
خودش گیرد امانت را ز دستم
دلم خون است که در مدفن او
لحد باید بچینم بر تن او
من و این دل که دارد نا شکیبی
علی بی فاطمه یعنی غریبی
« جواد محمد زمانی»

  • شنبه
  • 26
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 18:24
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران