• دوشنبه 3 دی 03


غزل امام رضا(ع) -( در خواب صحرا مانده رَدِّ پای آهوها )

2178
2

 در خواب صحرا مانده رَدِّ پای آهوها
انگار می رفتند آن سوی فراسوها
چشمان من رَدِّ شما را جستجو می کرد
برخورد کرد آخر میان باغ شب بوها
سمت خدا چشمک زنان یک گنبد مَوّاج
رقصیده در عرفان بی پروای هوهوها
بوی گلاب قمصر کاشان خیال انگیز
پیچیده در راز و نیاز این هیاهوها
آقا شود خدمتگزار کوچکت باشم؟
بی وقفه بنشینم به صَحنت مثل جاشوها
مثل کبوترها، دعاها غرق پروازند
بر سجده افتاده ست رکعت های زانوها
با این همه زائر مرا شاید نمی بینی
گم می شود دستان من در سیل بازوها
گرد و غبارِ دفترم را در ضریحت باز -
جا می گذارم زیر خش خش های جاروها
بستند اینجا بر دخیلت روسری، سربند
ای کاش می بستم سر و چشمان و ابروها
هر چند در مشهد غریبم ، آشنا هستم
با ماجرای چشم تو با چشم آهو ها

شاعر : اکرم بهرامچی

  • دوشنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 11:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران