رفتي برادر، دست خالي برنگردي
اميد آخر، دست خالي برنگردي
اين بغض ها را بشکن و از چشم دريا -
آبي بياور، دست خالي برنگردي
تو وارث تکبيرهاي ذوالفقاري
فرزند حيدر، دست خالي برنگردي
فرقي ندارد مشک را دندان بگيري
يا دست يا سر، دست خالي برنگردي
شايد نمي داني برادر، چاک چاک است...
لب هاي اصغر، دست خالي برنگردي
من بارها اين جمله را گفتم برايت
يک بار ديگر دست خالي برنگردي
- چهارشنبه
- 30
- بهمن
- 1392
- ساعت
- 7:48
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه