زهرا که رفت از خانه؛ اِبْکِ لِلیَتامَي
با اشک دانه دانه اِبْکِ لِلیَتامَی
تابوت من را نیمهي شب مخفیانه
بردی به روی شانه اِبْکِ لِلیَتامَی
شمع تو دیگر رو به خاموشیست امشب
پس با گل و پروانه اِبْکِ لِلیَتامَی
با گیسوی آشفته و بیتاب زینب
همراه مو و شانه اِبْکِ لِلیَتامَی
وقتی حسن از خواب کوچه می هراسد
بی تاب، بی صبرانه اِبْکِ لِلیَتامَی
هر شب لب خشک حسینم را ببین و
با آه مظلومانه اِبْکِ لِلیَتامَی
تا زنده ام با اشک خود من را مسوزان
زهرا که رفت از خانه اِبْکِ لِلیَتامَی
شاعر : علی حسنی
- یکشنبه
- 11
- اسفند
- 1392
- ساعت
- 5:17
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
ناشناس ؟؟؟
ارسال دیدگاه