به من امان نداد آن زمان کوچه
که سبز شد جلوی راه ناگهان کوچه
نپرس خواهرم از حال من مساعد نیست
که نیم جان من اینجاست نیم جان کوچه
شکست سنگ غروری که داشتم زینب
شکست سنگ غرور مرا همان کوچه
همین که سایه نامرد بر سرم افتاد
خراب شد به سرم آسمان آن کوچه
نگو چرا حسن تو به لکنت افتاده
گرفت از حسنت قدرت بیان کوچه
همین که رد شدم از کوچه زیر لب گفتم
نبود قامت یاس علی کمان، کوچه
شاعر : علی قدیمی
- یکشنبه
- 25
- اسفند
- 1392
- ساعت
- 7:32
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
علی قدیمی
ارسال دیدگاه