زهرا سلام... شکر خدا خوب و بهتری ؟
هفتاد و چند روز... چرا بین بستری؟
نشنیده ام نمی شنوم تا ابد دگر
آتش بگیرد از ته مو ، موی مادری
روی حصیر خانه نخواب ای شقایقم
رنگ حصیر خانه شدی بس که لاغری!
پهلو عوض نکن دلم از دست می رود
غش می دهی و می کُشیم دست آخری
بگذار زیر پای تو را بوسه ای زنم
آخر تو سروری ، تو عزیزی ، تو بهتری
با هر چه داشت زد به سر و صورتت گلم
شکر خدا نبوده در آن دست خنجری
تاج سرم به زیر لگد، له شد ای خدا
یارب کجاست بهر علی تاج سروری؟
شاعر : جعفر ابوالفتحی
- یکشنبه
- 25
- اسفند
- 1392
- ساعت
- 7:35
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
جعفر ابوالفتحی
ارسال دیدگاه