از سوز سينه ام جگر سنگ خاره سوخت
هم سنگ خاره سوخت و هم راه چاره سوخت
از بس ستاره ريختم از آسمان چشم
بر اشك غربتم دل ماه و ستاره سوخت
آتش زسوز سينه ام آتش گرفته است
داغ حرارت جگر پاره پاره سوخت
ياري كه سوخت پشت در خانه مثل شمع
اين غم كجا برم كه ز آهم دوباره سوخت
مي كرد با اشاره به من فاطمه سلام
از ضعف شد چنان كه توان اشاره سوخت
شاعر : سید محسن حسینی
- دوشنبه
- ۲۶
- اسفند
- ۱۳۹۲
- ساعت
- ۵:۲۳
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید محسن حسینی
ارسال دیدگاه