صحرای طوری و به ترنّم نشسته ای
با مژده ی "فصلِّ لربِّك" رسیده ای
در خانه ی "لیُذهب عنكُم" نشسته ای
با چادر گُلی سر سجاده سال هاست
با آسمانیان به تكلُّم نشسته ای
"اَلیوم..." روز شادی دل های خسته ست
آن روز را غدیرتر از خُم نشسته ای
با گردش نگاه تو می گردد آسمان -
امّا به آرد كردن گندم نشسته ای
بی عشق بی علی چه بر این قوم رفته است
پهلو گرفته در غم مردم نشسته ای
با نور چشم های تو می خندد آفتاب
شاید حسین را به تبسّم نشسته ای
شاعر : مهدی جهاندار
- سه شنبه
- 5
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 15:48
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
مهدی جهاندار
ارسال دیدگاه