خيلي بزرگ بود قدم هاي كوچكت
دنيا فداي خشكي لب هاي پوپكت
سيلي اگر چه واژه ي تلخي ست خوب من
امّا وزيد بر گل رخسار ميخكت
تو خواهر گلايل و نيزه شكسته اي
هرگز مخواه اين كه بخوانند كودكت
تو در شناسنامه مگر دست برده اي؟
اصلا نمي خورد به سن و سال اندكت
آن روز، جمله خصم به بازي گرفته شد
هر چند تير و نيزه و ني شد عروسكت
آن روز چند لاله از آتش شكفته شد
بر تار و پود دامن سرخ مشّبكت
با اين كه در خيال نمي گنجد اين حديث -
امّا بزرگ بود قدم هاي كوچكت
شاعر : نادر حسینی
- پنج شنبه
- 7
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 14:0
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
نادر حسینی
ارسال دیدگاه