• سه شنبه 15 آبان 03


قصیده حضرت علی(ع) -( پوست می بُرّد و هم پوسته ی قوس و کمان )

2126

 پوست می بُرّد و هم پوسته ی قوس و کمان
وهم می چرخد و هم همهمه تیر و سنان
همگان در همگان حرف و همه در کلمه
وَ همه یک کلمه در صفحاتی سیلان
حرف بر رگ رگ برگ است و همه روح رها
گله از درد خود و گلّه ی آشفته شبان
جوهر ذات تحرّک، همه در کلک کلام
وَ همه همهمه ی ساکن شن های روان
کلمه بر کلمه ساحل دریای کلام
موج های کلمه، پیرهن سِرّ نهان
کلمه سر وجودست و وجود از کلمه
کلمه کثرت کشف الف چرخ زنان
ذات گویای جهان، همهمه ی خاموشان
که خدای کلمات آمده در دیر مغان
نور واجب، به تنش پیرهنی از کلمه
به سجود آمده کثرت به سجودش به عیان
كلمه ی كلك محبّت به تن آتش قُدس
كلمه، عين ردا كو به تن حضرت آن
لام تفسيري لا را تو بخوان از واجب
لا به تأييد محمد به مبيت آمده جان
يا همان ياي يم حضرت يكتا به يمن
قدر زهرايي عصمت به يسارش به اذان
ميم احمد به احد والي كُن در تب لب
ممتحن آمده در قوس ولايت به كمان
به تلافي كه مرا احمد غيب آمد و گفت: -
به تماشا بنشين زجر و تحيّر به خزان
چادر عصمت حق مضطهده ی هيمه ی شب
و منم غيرت الله تماشا به چه سان؟!
آخرين فتنه ی من منكسر سينه داغ
سوختم تا كه مرا واجب جود آمد و آن
كه تماشا كني ام والي اطلاق منم
حيدرم حيّ درم صفدر سيناي سنان
حاليا پرده ی آخر شده حيدر به طلب
فرق قاب قمر آمد به دم تيغ غمان
گرگ و میش سحری شد، شبح مار به دوش
تشنه ی خون، به کمین کلمه، سِرّ بیان
ملهم از جهل طواغيت كه ملجم شده بود
تيغ را داده طمع ماه شكافد به عيان
زهر نفرت که به قرآن هدایت پاشید
کلمه، خون، کلمه، خون، کلمه، خون و فغان
رکن منظومه ی هستی که شکست و فوران...
يا علي! آه علي! قدر علی...! شد پنهان

شاعر : کاظم رستمی

  • پنج شنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 14:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران