بارون اشک ماتم – رو گونه هام می ریزه
پاشید بریم عیادت – که مادرم مریضه
رسیده فصل خزون دوباره
چشمای مادر چه غصه داره
درد غریبی داره تو سینه
گمون ندارم طاقت بیاره
با جسم خسته – پهلو شکست
در بین بستر زهرا نشسته
وای مادرم وای 4
میشکنه بغض شب رو – صدای ناله هایت
می گه حسن با گریه – الهی من فدایت
ز بعد کوچه زاری نکردم
یه قره اشکم جاری نکردم
دلخوشیت این بود یه مرد باهاته
شرمنده ام که کاری نکردم
نمیره یادم – صورت نیلی
ناله ی مادر – ضربه ی سیلی
وای مادرم وای 3
دل نگرونه مادر – برای نور عینش
گفته که آب بزاریم – با لا سر حسینش
انگار ی مادر این و می دونه
یه روز حسینش تشنه می مونه
سفارشاتی کرده به زینب
یا شایدم که روضه می خونه
حسین غریبه – مادر نداره
یه روز می بینی – که سر نداره
وا غربتا وای 3
شاکرحق
- یکشنبه
- 10
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 19:44
- نوشته شده توسط
- شاکرحق
ارسال دیدگاه