چه كرد و آه چه بد كرد دست من با من
تو را سـپـرد بـه آغـوش خاك امـا من
هـنوز هم كه هنوز است سخت در فکرم
"تویی كه در دل این خاك خفته ای یا من؟"
تـو را زدند، خـودم این شكنجه را دیـدم
و سوختم، چـه كشیدم از آن تمـاشـا مـن
اگر چـه رفـته ای امـا میان مـا بـانـو
بدان كه فـاصله ای نیست،مثل من تا من
تـو بین خاك وَ این دست های من خاكی
كــه بود آنكه به خاكت سپرد؟ آیـا من...؟
دلـم گرفت، كلامی بگو، وَ راحت باش
كسی كـنار مـزار تـو نیست، تـنها مـن...
شاعر : علی اصغر ذاکری
- شنبه
- 16
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 13:46
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
علی اصغر ذاکری
ارسال دیدگاه