یا ایها الشراب و خــُم و ساغر و سبو
نام تو در صحیفۀ مستی به نام “هو”
ذکر لب ملائکه گردیده از ازل
یعنی شراب نام تو “احلی من العسل”
نام تو نزد حقّ ، “اسد الله غالب” است
یعنی که نام ِ نامی تو ، نام ِ واجب است
از شأن و فضل رتبۀ غیب الغیوبیت
حقّ مفتخر شده به صفاتِ ربوبیـَـت
ذاتی که ذات او چو خداوندِ اکبر است
الله اکبر است و ملقـّـب به حیدر است
دائـِـر مدار دایرۀ گنبد وزین !
تعریفِ ذات تو شده با کبریا قرین
چون ضرب ِ “هو” به “هو” کـُـنی آن “یا علی” بوَد
یعنی خدا خدای تو هم با علی بوَد
پرسیده مصطفی ز علی در بیان وحی
با من سخن بگو نفسی از زبان وحی
گفتا ز پشت پردۀ غیبی به من رسَد
نائی نوای ِ ناطق ِ حقّ را به من دَمَد
گفتش بزن کنار و ببین پشت پرده کیست
این روح کبریا ز پس پرده نور ِ کیست
وقتی که پرده را به کناری بزد ، امین
در پشت پرده دید جمال علی ، مکین
…
با این همه مقام و شکوه و جلال و جاه
او را نبوده بهره و همدم به غیر چاه
وقتی عیان به پردۀ غیبی شد آن جمال
چشمش ندیده غیر غم و محنت و ملال
دست خدای لم یزلی ، دست مرتضی است
دستی که دست رحمت و احسان و کبریاست
افسوس از اینکه دست ورا دست کین ببست
دَر را ز راه کین و عداوت بهم شکست
- دوشنبه
- 18
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 14:3
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه