چو بشنوی سخن اهل دل نگو که خطاست
سخن شناس نی ای جان من خطا اینجاست
سلام بر ماه رجب و صاحب آن ماه
گناه پشت گناه و گناه پشت گناه
تمام عمر تباه و تمام عمر تباه
نفس فتاده به سینه برون نمی آید
کجاست خسروی خوبان ، کجاست ذکر صباح
تمام پیکر من در جهنم برزخ
ز آتش عملم می شود سیاه و سیاه
میان قَلقَله ی آب چشم ، در آتش
ببین که سود ندارد کشیدن صد آه
خدای ماه رجب هم مرا نمی بخشد ...
به دست بسته ی من نیست یک عدد مفتاح
بیا به داد دلم رس حسین من ... ارباب ...
کجاست نور مه تو ، درون ظلمت چاه
به یاد نام تو افتادم ای شهنشاهم
دوباره اشک فشاندم ، به یاد تو ناخواه
به این اسیرِ اجیر و فقیرِ لطفِ امیر
چه خوب می شود آقا نظر کنی گه گاه
شاعر : جعفر ابوالفتحی
- شنبه
- 20
- اردیبهشت
- 1393
- ساعت
- 7:8
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
جعفر ابوالفتحی
ارسال دیدگاه