• سه شنبه 15 آبان 03

 محسن عرب خالقی

سروده ای زیبا از محسن عربخالقی در توسل به امام کاظم (ع) -( عمري زديم از دل صدا باب الحوائج را )

5595
11

عمري زديم از دل صدا باب الحوائج را
خوانديم بعد از ربنا باب الحوائج را
روزي ما كرده خدا باب الحوائج را
ازمانگيردكاش "يا باب الحوائج " را

هركس صدايش كرد بي چاره نخواهد شد
كارش به يك مو هم رسد پاره نخواهد شد

يادش بخيرآن روزها كه مادر خانه
گه گاه ميزد پرچمي را سردر خانه
پرمي شداز همسايه ها دور وبر خانه
 يك سفره نذري، قدر وسع شوهر خانه

مادر پدرهامان همينكه كم مياوردند
يك سفره موسي بن جعفر نذر ميكردند

عصرسه شنبه خانه ما رو به را ميشد
يك سفره مي افتادو درد ما دوا ميشد
با اشك وقتي چشم مادر آشناميشد
آجيل هاي سفره هم مشكل گشا ميشد

آنچه هميشه طالبش چندين برابر بود
نان وپنير سفره موسي بن جعفر بود

گاهي ميان روضه ما شور مي آمد
پيرزني از راه خيلي دور مي آمد
با دختري از هردوچشمش كور...مي امد
بهر شفاي كودك منظور مي آمد

يك بار در بين دعا مابين آمينم
برخاست از جا گفت دارم خوب مي بينم

آنكه توسل ياد چشمم داد مادر بود
آنكه ميان روضه مي زد داد مادر بود
آنكه كنارسفره مي افتاد مادر بود
گريه كن زنداني بغداد مادر بود

حتي نفس در سينه او گير مي افتاد
هر باركه ياد غل و زنجير مي افتاد

ميگفت چيزي برلبش جز جان نيامد...آه
در خلوت او غير زندانبان نيامد...آه
اين بار يوسف زنده از زندان نيامد ... آه

پيراهنش هم جانب كنعان نيامد...آه


از آه او درخانه زنجير شيون ماند
بر روي آهن تا هميشه ردّ گردن ماند

اين اتفاق انگار كه بسيار مي افتاد
هرشب به جانش دست لاكردار مي افتاد
نه نيمه ي شب موقع افطار مي افتاد
انقدر ميزد دست او از كار مي افتاد

وقتي كه فرقي بين شان در چشم دشمن نيست
صدشكر كه مرد است زيردست وپا،زن نيست

شاعر : محسن عرب خالقی

  • یکشنبه
  • 4
  • خرداد
  • 1393
  • ساعت
  • 21:43
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران