بر طاق جنّان حك شده سیمای رقیه
خورشید كمی از رخ زیبای رقیه
مهتاب كه شب ها دل عالم برباید
یك نور ز رخسارِ دل آرای رقیه
دل در حرمش سجده كنان حلقه به گوش است
چون منتظرِ بخشش فردای رقیه
گر هر دو جهان ابر شوند اشك بریزند
یك قطره ز هر آبله ی پای رقیه
من كس نگذارم به دلم پای گذارد
زیرا كه حریم دلِ من جای رقیه
گر سبزترین ارض خدا را كه ببینی
آراسته با سبزیِ دیبایِ رقیه
او راه رود اهلِ حرم مستِ نظاره
این اشكِ حسین از قد و بالای رقیه
هر كرده ی او آیینه ی حضرت زهرا
این وجه شرر بر دلِ بابای رقیه
با این كه غم كرب و بلا سخت گران است
سنگین تر از آن ناله و غم های رقیه
هر انس و ملك تشنه ی یك خنده ز رویش
روح همگان صفحه ی سودای رقیه
شاعر : حسن فطرس
- سه شنبه
- 27
- خرداد
- 1393
- ساعت
- 7:53
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه