محیط فیض شما، کل عالم هستی
گره به نام شما خورده واژه مستی
برای اینکه ببارد به قلبمان باران
دوباره بر سر این ابرها بکش دستی
تو باشی و دل ما سمت غصه ای برود؟
تو راه غصه و غم را به روی ما بستی
میان زندگی شیعه غصه بی معنی ست
که با کلید توسل نمانده بن بستی
نگاه تو به من افتاد و من زهیر شدم
دو چشم توست همیشه دلیل سرمستی
اگر که شوق بهشت است در سرم، امروز
تمام علتش این است، چون شما هستی
اگر همیشه عطا دست توست، می ارزد
فقیر بودن و آوارگی، تهیدستی
نه هر که مدعی عشق شد تو را خواهد
عیار عشق بود بی سری و بی دستی
شاعر : حسین ایزدی
شاعر : حسین ایزدی
شاعر : حسین ایزدی
- دوشنبه
- 2
- تیر
- 1393
- ساعت
- 17:20
- نوشته شده توسط
- سبحان
- شاعر:
-
حسین ایزدی
ارسال دیدگاه