باید دخیل بر پر مهتاب بست و بس
باید کنار سفره ی باران نشست و بس
آدم اگر بهشت طلب کرد کافی است
باشد برای فاطمه بی پا و دست و بس
وقتی که روبروی شما صحن آینه ست
باید تمام آینه ها را شکست و بس
آنقدر پشت بام حرم دیدنی ست که
صیّادها شدند کبوترپرست و بس
حتی مزارهای حرم فرق می کنند
زائر ، کنار حضرت بهجت نشست و بس
نوکر شدم زِ رحمت قالوا بلای تو
هستم دخیل چادرتان از الست و بس
مثل نسیم ، در حرم آرامتر شدم
از هرچه بگذریم ، حرم خوشترست و بس
شاعر : حمید رمی
- چهارشنبه
- 5
- شهریور
- 1393
- ساعت
- 4:56
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
حمید رمی
ارسال دیدگاه