بینوا هرچه نوا داشته باشد بهتر
درد این عشق صدا داشته باشد بهتر
آنقدر صاحب این روضه کرم دارد که
بیشتر هرچه گدا داشته باشد بهتر
قلبمان می زند، انگار... به نقاره زدند
شاه امروز شفا داشته باشد بهتر
هرکه افتاده مسیرش دم سقاخانه
عطش کرببلا داشته باشد بهتر
می نشیند به دل این حرف اگر، حرف بجاست
هرکسی زائرآقاست دلش کرببلاست
ریزه خوار کرم خوان شما بسیار است
پشت چشمت که رئوف است، دعا بسیار است
روی دیوار رواق تو قلم زد جبریل
درد اگرهست، بیایید دوا بسیار است
وقت هایی که شلوغ است حرم، خادمتان
می زند جار بیایید که جا بسیار است
عاشق بی سر و پا دور و بر تو کم نیست
بده در راه خدا تذکره، پا بسیار است
من هوایی تر ازآنم که به گنبد نرسم
می رسد جان به لبم گر که به مشهد نرسم
اول عشق خودت هستی وآخر، حرمت
نرود عمر هدر قطع یقین در حرمت
چه نیازی به بهشت است مرا چون دارد
جلوه ي روز و شبش چند برابر حرمت
فیض دستان شما دانه برایم پاشید
تا کبوتر شدم و داد مرا پَرحرمت
لعنت ا... بر آنکس که به تو ابتر گفت
چقدر داده فقط حاجت ابتر حرمت
هرکسی را گره کور به کار افتاده
گذرش بر حرم تو دوسه بار افتاده
تا مرا ریزه خور سفره دعبل کردند
چشم من را به قدمگاه تو مایل کردند
تو دعا کردی و افتاد دل ما یادت
یک سحر پرزد و شد زائر گوهرشادت
عمر مان رفت، تو کی می گذری ازکوچه
لبمان کرده به خاک قدم تو عادت
خضر با دیدنت افتاد به خواهش کردن
مرحبا بر تو و این دولت مادرزادت
چون پیاله، دلمان توبه که می کرد شکست
نیمه شب دور و بر پنجره ی فولادت
محشری هست حریمت که خدا می داند
آسمان را افق چشم تو می چرخاند
می کنی معجزه هرآینه با هر انگشت
سر زلف تو که برباد رود، خواهد کشت
آخر و عاقبت ما شده انگار به خیر
نسل در نسل گداییم ،همه پشت به پشت
غیر تو هیچ نداریم میان عالم
پیش تو هیچ نداریم اگر واشد مشت
روز محشر به امید کرمت می آییم
دورآهوی نگاهت همه از ریز و درشت
لااقل تا دم محشر نشده محشر کن
پای تا فرق سرم گوش شده لب تر کن
از خودت روضه ي ارباب شنیدن دارد
مقتل از منظر چشمان تو دیدن دارد
باز افتاده کسی تشنه میان گودال
اصلاً این روضه به آخر نرسیدن دارد
عکس آن زلف که در دست حرامی افتاد
مثل زینب به خدا آه .... کشیدن دارد
صبح تا شب بکنم گریه، نمی فهمم که
آخر انگشت تنی پاره بریدن دارد؟
کرده گل غیرتم و باز به من برخورده
وای از چند طرف نیزه به این سر خورده
شاعر : رضا دین پرور
- پنج شنبه
- 13
- شهریور
- 1393
- ساعت
- 6:13
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
رضا دین پرور
ارسال دیدگاه