• شنبه 8 اردیبهشت 03

 امیر عظیمی

شعری در بیان مصیبت های حضرت ام البنین (س) -( اینجا بقیع است زمزمه ای می رسد بگوش )

3340
6

اینجا بقیع است زمزمه ای می رسد بگوش
دلمویه های فاطمه ای می رسد بگوش
این بانو آنقدر غم و غوغاست در دلش
گویا که داغ کلّ بقیع مانده بر دلش
انگار هر کسی که می گذرد از کنار او
از سوز گریه هاش شود اشکبار او
او معتکف شده است تو گویی در این زمین
امّ البنین ِ بی ثمر و بی بَر و بنین
با طرح چار صورت قبری که پیش اوست
اینگونه سالهاست که سرگرم گفتگوست:
ای شیرزاده ها پسران امیر عشق
ذُخرُ الحُسین های همه سربزیر عشق
ماه و ستاره های درخشان در شبم
ای سایه سار قامتتان حرز زینبم
شب زنده دارهای خدا شیر بیشه ها
دور و بر حسین حضور همیشه ها
تعلیم یافتگان مدرسه و مکتب ادب
ارباب زادگان حیدری و هاشمی نسب
ای نخل های من به قدتان تبر زدند
ای ماه پاره ها به شماها نظر زدند
موی سپید زینب من گفت با دلم
در کربلا به عشق حسین سوخت حاصلم
شیرم حلالتان، پسران رشید من
جمله شدید حرمت موی سپید من
در کربلا شهادتتان، نوش جانتان
زهرا شده است مادرتان، خوش بحالتان
حالا بیاد قبر شما آه می کشم
عکس سه تا ستاره و یک ماه می کشم
یک مشک می کشم که ز حسرت گداخته
یک ماه می کشم که ز غم ها شکافته
یک دست می کشم که براهی فتاده است
دستی که بوتراب به آن بوسه داده است
در سینه عکس پرپر یک یاس می کشم
تصویر قطعه قطعه ی عباس می کشم
عباس من، پسرم، نور عین من
ای راضی از زحماتت حسین من
بر من خبر رسید به چشم تو تیر رفت
تا زیر زانوان سر تو سربزیر رفت
آنگاه گفته اند که مویت شکافته
فرق تو را عمودِ عدویت شکافته
. . .
بی دست از فرس تنت افتاد بر زمین
 آن لحظه بود امّ بنین گشت بی بنین
قدّم خمید بعد تو ای ماه پاره ام
من آسمان بی قمر و بی ستاره ام

شاعر : امیر عظیمی

  • شنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1393
  • ساعت
  • 17:0
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران