بدونه عالمی
آخرین یار تو منم
از عمو دل نمیکَنم
من بچه شيرحسنم
چطو زنده باشم
دل پريشون ببينمت
اينطورمحزون ببينمت
تو خاک وخون ببينمت
واى،زيردست و پاست همه هستم
جون من عمه،رهاكن دستم
بيكس وياره بين اين لشكر
غيرمن دیگه،نداره ياور
بى بال و پر ميشم،فخرپدرميشم
ميرم براعمو،سپرميشم
جانم عموحسين ۳
********
ببين عمه،عمو
غرق درخونِ پيكرش
خاكيه جسم اطهرش
شمر اومده بالاسرش
میون قتلگاه
افتاده با صورت زمین
جون نداره دیگه،ببین
کهنه خنجر و در کمین
آه،بی حیا با یک،دل پُر کینه
داره می شینه،به روی سینه
چقَدَر غصه،به دلم دارم
دست باد افتاد،گیسوی یارم
میرم به قتلگاه،دل مست دلبره
میرم، نگن عَموم،بی لشکره
جانم عموحسين ۳
********
اومدم ای عمو
تاکه تو رو یاری کنم
خون از چشمام جاری کنم
واسه زخمات کاری کنم
اومدم ای عمو
تو آغوشِ تو بمیرم
سوی بابا پَر بگیرم
از دنیای بی تو سیرم
وای،نداره چاره،دل خاطرخواه
زندگی سخته،واسه عبدالله
اومدم تا که،جون بدم اینجا
قطره ای باشم،توی این دریا
میخوام،نشون بدم،که مَردِ میدونم
میخوام فدات بشم،عموجونم
جانم عموحسين ۳
********
شاعر : بهمن عظیمی
- جمعه
- 11
- مهر
- 1393
- ساعت
- 8:25
- نوشته شده توسط
- سایت امام هشت
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه