آروم نداره چه بی قراره
عمه سادات تو دلش دلهره داره
چشم تموم نه فلک براش میباره
دلهره داره(2)
آروم آروم از آسمونا داره نوحه خون میاد
میگه داداش بیا بریم از اینجا بوی خون میاد
آه(4) دلم شده زار و حزین
آه(4)دلشوره هامو تو ببین
آه(4)تو رو به جون خواهرت
آه(4)خیمه نزن تو این زمین
زینب(4)
********
دلش حزینه زار و غمینه
کابوس شمر و خنجر و نیزه و سینه
بمیرم عمه جانم اون روزو نبینه
دلش حزینه(2)
دیگه رباب باید چشاشو روی شش ماهش ببنده
تو آغوشش علی اصغش دار ه بهش میخنده
آه(4)آه از زمین کربلا
آه(4)چه کربلا چه پربلا
آه(4)صدای مادرش میاد
آه(4)و شمرُجالسٌ علی
زینب(4)
********
شاعر : محمد زنجانی
- یکشنبه
- 27
- مهر
- 1393
- ساعت
- 13:33
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محمد زنجانی
ارسال دیدگاه