اگر چه من شکسته و خسته و ناتوون شدم
ای پسرم هر وقتی که تو رو دیدم جوون شدم
نذری عشقه اشکای چشمام به نفس تو بسته نفسهام
آرزوم اینه بابا/ بازم علم برداری
به پیش چشمای من/ چند تا قدم برداری
علی علی اکبر 4
دلم گرفته و میخوام یه دل سیر اشک بریزم
بغضمو بشکن و بگو الله اکبر عزیزم
بردی تو ارث عشق و شهامت هم از ولایت هم از نبوت
از پدرت آب خواستی/ شرمنده ی لبهاتم
گرفته خون چشماتو/ خونجگر چشماتم
علی علی اکبر 4
اگر چه ای امید من عصای پیری منی
باید زره بپوشی و به قلب لشگر بزنی
حرمله های لشگر دشمن تو رو ز قلبم میخوان بگیرن
خواب دیده ام تو صحرا/ که إرباً إربا میشی
علیم از سر تا پا/ شبیه زهرا میشی
علی علی اکبر 4
شاعر : رضا تاجیک
- پنج شنبه
- 8
- آبان
- 1393
- ساعت
- 14:46
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه