اصلن دلم گرفته همین مطلع،یعنی به سمت گنبدتان پرواز
یعنی غزل غزل به تو پیوستن،یعنی دوباره های مرا آغاز
در من هزار آهوی سرگردان قصد حریم امن تو را کرده ست
ضامن ترین ستاره پناهم باش،در شب ترین زمانه ی بی اعجاز
وقتی هوای حوصله ام ابریست،حتی حضور پنجره بی معنیست
کم کم به شب نشسته دلم ای کاش،دستی مرا به سمت تو می شد باز
در من دمیده عطر نگاهی خیس از آسمان هشتم دلتنگی
برمن ببار هرچه غریبانه است ای بغض های تلخ مرا همراز
سهمم کبوترانه پریدن بود در جاده های طوسی چشمانت
حالا چه فرق می کند این پرواز از رشت می رسد به تو یا شیراز
شاعر : مریم حقیقت
- چهارشنبه
- 19
- آذر
- 1393
- ساعت
- 4:10
- نوشته شده توسط
- مریم حقیقت
- شاعر:
-
مریم حقیقت
ارسال دیدگاه