عاشقانت با فراقت روزگاری ساختند
هرشب از دوریتان با گریه زاری ساختند
آهِ سردی و نگاهی سمتِ یک عکس حرم
خاطراتی زنده با آن یادگاری ساختند
گر حرم قسمت نشد تقصیر نفس سرکش است
این معاصی روزمان را شام تاری ساختند
خوب می دانی، خدایی بی تو ما بیچاره ایم
سمت مشهد، بهر ما راه فراری ساختند
بغض دوری از حریمت در گلومان مانده است
پس برای ما دو چشمِ آبداری ساختند
پادشاه هستی و سلطان، ما گدای خانه ات
واقعا که هر کسی را بهر کاری ساختند
گردش ما بیشتر از کعبه دور مشهد است
صحن هایت بهر این گردش مداری ساختند
زائر مشهد شرف دارد به حاجی در طواف
چون طواف مرقدت را هشت باری ساختند
ای دم معمارهای پنجره فولاد، گرم
اینچنین دارالشفای انحصاری ساختند
خانه ی هر شیعه باید پر ز عشاقت شود
فلسفه دارد اگر که سرشماری ساختند
فکر روزی و کمی نان فقط ناشکری است
تا برای ما به مشهد سفره داری ساختند
هیچ بابی عاقبت باب الجواد تو نشد
گرچه دورت باب های بیشماری ساختند
لطف کن با تیرِ چشمت صید کن این خسته را
گر تو لیلایی ز مجنون هم شکاری ساختند
می رسد یک روز تا زهرا ببیند در بقیع
زائران مشهدت آن جا مزاری ساختند
شاعر : محمد جواد شیرازی
- یکشنبه
- 30
- آذر
- 1393
- ساعت
- 3:38
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محمد جواد شیرازی
ارسال دیدگاه