• دوشنبه 3 دی 03

 سید پوریا هاشمی

شعر مرثیه حضرت مسلم (ع) -( کاش می شد کسی سفید کند )

1694
3

کاش میشد کسی سفید کند
پیش ارباب روی مسلم را

ببرد سوی او پیام مرا
بخرد آبروی مسلم را..

ببرد سویش این خبر را که
کوفه در سر خیال ها دارد

سر بازار نیزه سازیشان
آه خیلی برو بیا دارد..

کوفیانی که دعوتت کردند
دربروی سفیر تو بستند

کوچه گردیست کار من اما..
همه در خانه های خود هستند..

کاش بودی نگاه میکردی..
لبم از تشنگی ترک برداشت..

هردری را زدم جواب شدم..
مسلمت حال و روز مضطر داشت..

کاش بودی نگاه میکردی
زیر این ماه راه میرفتم

کوچه در کوچه بغض میکردم
گاه و بیگاه راه میرفتم..

کاش بودی نگاه میکردی
سهمم از کوفیان خیانت شد

از من بی پناه با سنگ و..
آتش و طعنه ها ضیافت شد..

سر دارالعماره ام اما..
فکر خود نیستم به فکر توام

غصه ی غربت تورا دارم..
زار و لبریز غم به فکر توام..

کاش میشد که از همین حالا
زینب و دختر تو برگردد

قبل ازینکه اسیرشان بکنند
سوره کوثر تو برگردد

این جماعت به دست های اسیر
پیش مردم طناب میبندند

مشک هارا بگو که پر بکنند
که بروی تو آب میبندند

تیرهارا سه شعبه میسازند..
تاکه بهتر سوی هدف بزنند

رسمشان است وقت صید شکار
رقص شادی کنند کف بزنند

یوسف کربلا دراین فکرم
رحم بر پاره پیرهن نکنند..

لال گردد زبان من آقا
پیش زینب تورا کفن نکنند..

شاعر : سید پوریا هاشمی

  • جمعه
  • 8
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 14:3
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران