عمری است رهین منت زهراییم
مشهور شده به عزت زهراییم
مردیم اگر به قبر ما بنویسید
ما پیر غلام حضرت زهراییم
***
ما زنده به لطف رحمت زهراییم
مامور برای خدمت زهراییم
روزی که تمام خلق حیران هستند
ما منتظر شفاعت زهراییم
***
با راز شکسته ی کبوتر چه کنیم
با خاطره ی غریب مادر چه کنیم
دیروز نبودیم فدای تو شویم
امروز بگو بگو که حیدر چه کنیم
***
من بودم و باب هل اتی را بستند
امکان رسیدن به خدا را بستند
ای کاش بمیرم که خجالت زده ام
من بودم دست مرتضی را بستند
شاعر : جواد حیدری
- یکشنبه
- 24
- اسفند
- 1393
- ساعت
- 15:58
- نوشته شده توسط
- محمد
- شاعر:
-
جواد حیدری
ارسال دیدگاه