چراغ آشیونه من جلو چشام سو سو نزن
میبینی که بی طاقتن زینبت و حسین و حسن
خونه جارو میزنی داری می کشی علی رو
بیا و استراحت کن روزای آخری رو
با حال مظطرت شدی مشغول کار خونه
خونی شده عزیزم در و دیوار خونه
نرو بمون تو یاس حیدر
میبینی التماس حیدر
تو تکیه گاهی باس حیدر
(نرو زهرا زهرا)
قرارمون نبود بری علی رو تنها بذاری
نکنه منو تو تنها بین این دشمنا بذاری
جز تو کسی نمیده جواب سلام حیدر
پاشو ببین میخندن به پهلوون خیبر
پشت و پناه حیدر میری ز پا می افتم
پهلوونم ولی من زانو بغل گرفتم
نرو بمون تو یاس حیدر
میبینی التماس حیدر
تو تکیه گاهی باس حیدرراغ آشیونه من جلو چشام سو سو نزن
میبینی که بی طاقتن زینبت و حسین و حسن
خونه جارو میزنی داری می کشی علی رو
بیا و استراحت کن روزی آخری رو
با حال مظطرت شدی مشغول کار خونه
خونی شده عزیزم در و دیوار خونه
نرو بمون تو یاس حیدر
میبینی التماس حیدر
تو تکیه گاهی باس حیدر
(نرو زهرا زهرا)
قرارمون نبود بری علی رو تنها بذاری
نکنه منو تو تنها بین این دشمنا بذاری
جز تو کسی نمیده جواب سلام حیدر
پاشو ببین میخندن به پهلوون خیبر
پشت و پناه حیدر میری ز پا می افتم
پهلوونم ولی من زانو بغل گرفتم
نرو بمون تو یاس حیدر
میبینی التماس حیدر
تو تکیه گاهی باس حیدر
شاعر : سید هاشم ساعی
- سه شنبه
- 26
- اسفند
- 1393
- ساعت
- 19:3
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
سید هاشم ساعی
ارسال دیدگاه