• یکشنبه 2 دی 03


اشعار ویژه وفات حضرت ام کلثوم (س) -( بیست ونه از مه جمادی شد )

1817
1

بیست و نُه از مه جمادی شد
وقتش آمد عزا به پا بکنیم

روز گریه بر امّ کلثوم است
روضه خوان را بیا صدا بکنیم

زینب دوّمی برای علیست
دست زهرا به روی سر دارد

همْ حسین و حسن برادرهاش
با ابوفاضل او قمر دارد

گرچه ما کم ز قدرِ او گفتیم
او جلال و شکوهش افزون است

گریه ام نذر گریه هایش شد
او دلش بعدِ کربلا خون است

هرگز از خاطرش نرفت آن داغ
روضه اش، روضه های عاشوراست

غارت خیمه را به چشمش دید
در دلش خیمه ای ز غم برپاست

همره قافله اسیری رفت
کوفه و شام، سنگ کین خورد و

دستِ او را به سلسله بستند
پشتِ همْ، پشتِ همْ زمین خورد و

کوفه وقتی که خطبه میخوانْد او
چون علی بود، کوه غیرت بود

زنده شد یاد خطبه ی زهرا
حامی اهلبیت و عترت بود

امّ کلثوم، امّ اشک و بُکاء
وقف این غم نمود، جان خودش

مرثیه خوان غربت یار است
روضه را بشنو از زبان خودش

قطعه قطعه، مقطّع و صد چاک
پیکری مانْد روی خاک، آن روز

از حسینم سر از قفا بردند
صورتش بود پر ز خاک، آن روز

هرگز این غم ز یاد من نرود
کاروان سخت با تَعَب می رفت

رأس پاکان به روی نیزه ز پیش
با دوصد غم به نیمه شب می رفت

رأس نورانی حسین  چون ماه
روشنی بخش راه قافله بود

در پی سر، به سرْ زنان یک تن
می دوید و به پایش آبله بود

در سیاهی پهنه ی آن دشت
تا رقیه ز جمع ما کم شد

زجر ملعون به جستجویش رفت
آن سه ساله از آن زمان خم شد

شاعر : وحید دکامین

  • جمعه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1394
  • ساعت
  • 20:5
  • نوشته شده توسط
  • وحید

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران