یا الهی بنده ای آلوده ام
عمر خود را در جهالت بوده ام
روسیاهم که جوانی را دریغ
در گناه و معصیّت فرسوده ام
وای از این عمری که ناغافل گذشت
بر گناهانم فقط افزوده ام
با ریا بوده همه اعمال من
خوش خیالم کار خیر بنموده ام
بی خبر از خویش و ازهمسایه ها
در به روی سائلی نگشوده ام
مردن و محشر فراموشم شده
دیده بر هم بسته و آسوده ام
شاعر : حمیدرضا گلرخی
- جمعه
- 5
- تیر
- 1394
- ساعت
- 14:34
- نوشته شده توسط
- رضا
- شاعر:
-
حمیدرضا گلرخی
ارسال دیدگاه