غروبا تنها دم ویرونه غریبونه
می گم با گریه که دنیا این جور نمی مونه
یه روزی پایان می رسه غم های من
می بینید از راه می رسه بابای من
میاره مرهم برای زخمای من
میاد و سوغات برای من میاره
یه چادر رنگی و یک کفش یه گوشواره
بابا حسین بابا حسین بابا
سلام ای سر ، ای سر زخمی من ، ای سر بابا
صفا دادی خونه ی ما رو اومدی اینجا
دلم رو بردی با سرت بابا بابا
کجا رفتی بی دخترت بابا بابا
منم مدیون خواهرت بابا بابا
چهل منزل بی بال و پر سخته بابا
چهل منزل بی تو سفر سخته بابا
سفر با دشمن ای پدر سخته بابا
بابا حسین بابا حسین بابا
زخمی بی رمق ویرونه منم
شبیه پلک چشام میسوزه تنم
دلیل گریه هام نبود بابام
میسوزه هر شبی زخمایی که باهام
به جای ابله سر تو رو پاهامه
حس میکنم بابام از در اومده
باید برم حوصله ام سر اومده
سر میزارم بابا جون روی خاک زمین
چشاتو وا کن و ببین زخمامو همین
بی تو بودن بابا بغض توی گلوم
کبودی چشام دوری از عموم
رسیدن به تو همیشه ارزوم
حس میکنم شب اخر اومده
باید برم حوصله ام سر اومده
حس میکنم بابا از در اومده
یا حسین یبن الحیدر
پر پرواز من دوباره بالی بزن
برو زیارت
یادته تو صحن شاه کرم
گرفتی حاجت
سوی کرب و بلا دوباره کاروونا در تب و تابن
همه بی قرارن اروم قرار ندارن
مست و خرابن
قروبون زارئرات فدای کاروونات
بازم جا موندم
چه شبا رو با اشک
با داغ میدون مشک
به صبح رسوندم
کربلا کربلا شهر دل پر بلا
سلام بر تو
السلام و علی من جعل الشفا
فی تربته وای
- پنج شنبه
- 11
- تیر
- 1394
- ساعت
- 5:53
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه