ای که می گویی خدایا در به رویم باز کن
من گشودم در بیا حالا تو کمتر ناز کن
دوست دارم عمر تو با معصیت پایان نگیرد
پس بیا آغوش من راه ثواب آغاز کن
ای زمینگیر گناهان ای شکسته بال و پر
بار عصیان را بریز از دوش خود پرواز کن
زرق و برق زندگیِ تو ندارد فایده
خویش را با بندگی در پیش ما ممتاز کن
من نمی گویم که با ما گفتگو کن دائماً
لاأقل دردی اگر داری به ما ابراز کن
بد مگو از ما، تو را من دوست دارم عبد من
خوبی ما را ببین بعداً دهان را باز کن
راه حل مشکلت را با کلید یا علی
می دهم دست خودت حالا برو اعجاز کن
با علی مومن بمان و با علی قرآن بخوان
سیر کن آیات ما را، کشف صدها راز کن
با علی بالا بیا آری به عرش ما بیا
بعد از آن با چشم حیدر سیر چشم انداز کن
شاعر : محمد شکری فرد
- شنبه
- 13
- تیر
- 1394
- ساعت
- 7:55
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
محمد شکری فرد
شکریان