من معجری ندارم تودیگه سرنداری
من گوشواره ندارم توانگشتر نداری
ای بی کفن مادرنداری
بدنت مونده روی صحرا
کسی نیست خاکت کنه اینجا
میرسه ازگوشه ی گودال
صدای گریه های زهرا
حسین وای وای وای وای وای
می خوام اروم بگیرم امابگو چه جوری
این اولین شبی یه که از زینب تودروی
وای بمیرم کنج تنوری
امون ازاین شام غریبون
دل زینب درتب وتابه
سرشیر خواره روی نیزه
جلوی چشمای ربابه
حسین وای وای وای وای وای
***********
زینب باید با داغت بسوزه وبسازه
به قتلگاه رسیدن برا تشییع جنازه
ده تاسواربا نعل تازه
چیزی ازپیکرت نمونده
پیرهنت هم رفته به غارت
غیرت الله چشم تو روشن
زینبو میبرن اسارت
حسین وای وای وای وای
شاعر : حاج محمدرضا طاهری
- یکشنبه
- 15
- شهریور
- 1394
- ساعت
- 16:18
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
- شاعر:
-
حاج محمدرضا طاهری
ارسال دیدگاه