رها کن ای عمه دیگه دستامو
دارن میکشن تو میدون بابامو
به نیزه تکیه داده غریبونه و بی حال
صدای هل من ناصر میاد از بین گودال
باید یه کاری کنم خونمو جاری کنم
پیش بابا ابرو داری کنم
دیگه دستم روی جسمم سنگینه
داره قاتل روی سینه ات میشینه
کی گفته که بی یاری خودم یا تو میشم
با این که طفلم اما علمدار تو میشم
دارم میام قتلگاه با ناله و سوز و اه
غصه نخور اگه نداری سپاه
*************
عمو دیگه نوبت عبداللهه
میدونم مادرت تو قتلگاهه
برای قربانیه تو حج تو خون میدم
ببین مثل شش ماهه تو اغوشت جون میدم
میرم زیر مرکب و نمیبینم امشبو
نمیبینم اسیری زینیو
**********
ته گودال پر بلا را دید
تن پامال چکمه ها را دید
کوفه را بی عصای پیری رفت
خاک عالم سرم اسیری رفت
**********
روز اول که به استاد سپردند مرا
دیگران را خرد اموخت مرا مجنون کرد
- پنج شنبه
- 26
- شهریور
- 1394
- ساعت
- 15:9
- نوشته شده توسط
- حمید
ارسال دیدگاه