اشک چشاش میده خبر
دنیاشده مثل قفس
موندن دیگه سخته براش
حتس به قدریک نفس
چشماش به سمت قتلگاهه
اخه عموجون بی سپاهه
قلبش اسیراشک واهه
داره میره بابی قراری
باقلب خون واشک جاری
اخه رسیده وقت یاری
وای ازغریبی وای ازغریبی
*********
پرزدبه سوی قتلگاه
اخررسیدبه ارزوش
پیش باباش شدروسفید
جون داداخه واسه عموش
قربونی خون خداشد
ماه حسن حاجت رواشد
دستش مثل سقاجداشد
شدعاقبت بی بال وبی پر
بایک سعه شعبه این کبوتر
شدحنجرش مانند اصغر
وای ازغریبی وای ازغریبی
**********
فکرتوام وصحن وسرایی که نداری
داغ حرم ودردبنایی که نداری
له له زده ام تابنشینم لب حوض و
فواره ای واب نمایی که نداری
- شنبه
- 28
- شهریور
- 1394
- ساعت
- 15:56
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
ارسال دیدگاه