ای تمام روضه خوانها فدای تو
گریه کرده یک جهان با نوای تو
یادگار کربلا از بلا بخوان
تا که سینه زن شود دل برای تو
ذکر تو گشته یاحسین
لب تشنه سرجدا حسین
چشم خیس تو نوحه گراوست
ای که در دستت انگشتراوست
زهر غم به جان تو میزند شرر
میشوی تو راهی آخرین سفر
میروی و صادقت بی قرار و زار
بدرقه کند تو را بانگاه تر
او ماند و بی کسی خود
قلب او غرق ناله شد
بعد تو بانی گریه ها شد
روضه خوان غم کربلا شد
کی رود ز خاطرت خاطرات شام
کی رود ز خاطرت سنگ روی بام
کاروان بی کس و مجلس شراب
چوب خیرزان ولبهای یک امام
ای وای از آن همه ستم
ای وای از غربت حرم
از سه ساله بگو آن اسیر درد
با سر بی بدن تا سحرچه کرد
- دوشنبه
- 30
- شهریور
- 1394
- ساعت
- 13:35
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
ارسال دیدگاه